به گزار آهام ایران؛ افسانه شفیعی، سرپرست گروه نویسندگان کتاب «بازآفرینی یک صنعت» در گفتگو با این سایت خبری اقدام به تشریح فواصل این کتاب کرده و به چگونگی تدوین این کتاب پرداخته است که در ادامه آن را خواهید خواند.
لطفا در ابتدا به چگونگی و چرایی تدوین این مجلد بپردازید و عنوان کنید که خلاء انتشار این کتاب چه میزان در صنعت لوازم خانگی ایران احساس میشد؟
کتاب حاضر که تصویری از صنایع لوازم خانگی ایران را ارائه میکند، حاصل مطالعه انجام شده توسط تعدادی از پژوهشگران حوزه بازرگانی و مهندسی است. از سوی دیگر از آنجایی که روند کاهشی تشکیل سرمایه صنعت لوازم خانگی در دوره بررسی، این نگرانی را به وجود آورده است که روند عملکرد این صنعت طی سالهای آتی با نزول بیشتری همراه باشد پس ضرورت پیگیری سیاستهای ناظر بر این صنعت در یک مسیر نظاممند و مدون به شدت احساس میشد. البته تدوین این کتاب برای صنعت دلایل مختلفی دیگری نیز داشت، اما مهمترین آن درخواست آقای مهندس محسن خلیلی، پدر صنعت ایران بود، چرا که به ضرورت یک «برنامه مدون استراتژیک» تاکید داشتند.
شروع تدوین این کتاب با چه مسیری همراه شد؟
ما ابتدا در صدد این بودیم که بتوانیم نقشه حرکت این صنعت را در قالب یک پیکره نظاممند پیگیری و طراحی کنیم؛ در همین راستا ما به هر میزان به آثار موجود مراجعه میکردیم خلاء آن را بیشتر احساس میکردیم. در واقع به نظر میآمد مجموعه مطالعاتی موجود، بیشتر برگرفته از یکدیگر هستند و همه در یک طبقهبندی مرسوم در یک حلقه اشتراک دارند و جای خالی ماجراجویی و یا به عبارتی خلاقیتورزی به وضوح حس میشد.این خلاء در حوزه قطعهبندی نیز به خوبی قابل مشاهده بود؛ چرا که تمام آثار موجود به یکسری از گزارههای کلان تکراری پرداخته شده بود و در این میان جایگاه لوازم خانگی غیرانرژی نیز کاملا مفقود بود. همین امر جریانی شد تا ما با یک رویکرد بازنگری شده به صنعت لوازم خانگی ایران بپردازیم. در همین راستا، آرام و آرام زمانی که مطالعه به اکمال خود رسید، حس کردیم لازم است که آن را به یک اثر در قالب یک مجلد تبدیل کنیم و همچنین لازم بود شاکله نظری پشتیبان امر و همینطور جریانات تجربیات کشور که در بسیاری از مواقع چراغ راه ماه بود در خیلی از مواقع به صورت عمومی نمایش گذاشته شود.
به اعتقاد شما تفاوت این اثر با سایرهای اثرهای موجود در چه بود؟
باید بگویم که ما میتوانستیم یکسری ویژگی مشخص از صنعت لوازم خانگی را مورد استناد قرار دهیم و بعد از آن بلافاصله وارد آسیبشناسی و ارائه راهکارها شویم. اما نظامی را که ما به آن قائل شدیم این بود که راه باید خودش را نشان دهد؛ یعنی باید با گزارههایی کار را آغاز کنیم که خود به خود در طول مسیر مخدوش نشوند. بر همین اساس، ابتدای کار را گذاشتیم برای مبانی نظری؛ این خطوط نظری که حاکم بر جامعه بود گزارههای مربوط به زنجیره ارزش و رقابتپذیری را به صورت دقیق پیگیری کرد. در واقع در فصل اول این کتاب به تشریح «توسعه زنجیره ارزش صنایع لوازم خانگی از نظریه تا تجربه» پرداخته شده است؛ از همین رو به دنبال این بودیم که صنعت لوازم خانگی هم رقابتپذیر شود و در عین حال فقط با اتمام به هزینه تمام شده حرکت نکنیم و قدرت ارزش افزایش خود را بالا ببریم.
بنابراین مفهوم زنجیره ارزش به ازای کلیه حلقهها از تحقیق و توسعه تا طراحی تا برندسازی و همینطور تامین مواداولیه و به عبارتی خدمات پس از فروش در نهایت حتی بازیافت به صورت دقیق و حلقه به حلقه مورد بررسی قرار گرفت. از سوی دیگر با کاربردیسازی در صنعت لوازم خانگی تلاش کردیم یک نگاه ماتریسی به موضوع داشته باشیم. نکته مهمی که لازم است به آن اشاره و تاکید کنم این است که دستاورد مهم دیگر این کتاب «گفتمانسازی» است. در فصل دوم نیز به «بررسی تحولات
صنعت لوازم خانگی در جهان» پرداختیم و آن را با آینده پیشرو انطباق دادیم. از دیگر سو، آینده پژوهشی را تا حدی دخیل دانستیم که مسائل پیش روی این صنعت را در داخل کشور تحتتاثیر قرار میدهد و این هم گزاره دیگری بود که باید به آن ورود و پرداخته میشد.
پس از آن ارزش برند ایرانی و ساخت ایران و مقایسه آن با سایر کشورها در دستور کار قرار گرفت؛ اتفاقی که باید به ما نشان میداد که دامنه هدفمان و بازار نفوذ کشور کجا است. هدف و سعی بر این بود که هیچکدام از این بررسیها ابتر واقع نماند. در فصل سوم کتاب بازآفرینی یک صنعت نگاهی به قدمت و تجربیات هم در داخل و هم خارج از کشور داشتیم و از سوی دیگر تازه واردان به این صنعت را مورد بررسی قرار دادیم. رسیدیم فصل سوم، هم کشورهای که در صنعت لوازم خانگی قدمت دارند و هم تازه واردان این صنعت را بررسی کردیم، اما برای پرداختن به تجربیات دیگر کشورها به یاد داشتیم که شرایط موجود در کشور را نمیتوان با کشور دیگری مقایسه کرد. بنابراین در ابتدا وضعیت رقابت در صنعت را با یک گزاره واحد مقایسه کردیم و پس از آن سیاستهای تجاری و صنعتی مورد بررسی قرار دادیم. به صراحت عنوان میکنم که ما برای اولین بار در فصل چهارم تاریخچه صنعت لوازم خانگی را ترسیم کردیم؛ در واقع دو موج تحولی را در این صنعت شناسایی و به ازای هر کدام فازهای مربوط به پیدایش، خیز و … را پیدا و موردارزیابی قرار دادیم. در فصل پنجم به جایگاه اقتصاد صنایع لوازم خانگی در ایران پرداخته شد و ظرفیتها و قبلیتهای این صنعت موردارزیابی قرار گرفت. در فصل ششم مانند یک مشاور حقوقی به سراغ این صنعت رفتیم و نظام تنظیمی حاکم بر صنایع لوازم خانگی و صنایع پشتیبان در ایران را بررسی کردیم. در فصل هفتم نیز نوسازی فناوری در صنایع لوازم خانگی ایران و موانع پیش رو در طی دو سطحبندی (سطحبندی فناوری تولیدات صنایع لوازم خانگی) و (سطح فناوری صنایع لوازم خانگی برحسب محصولات منتخب) مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم. همچنین در فصل هشتم، بررسی دقیقی از این صنعت به لحاظ آسیبشناسی انجام دادیم و فضای کسبوکار و زنجیره ارزش آن را مورد بررسی قرار دادیم و نقاط قوت، ضعف و فرصت و تهدیدها نییز استخراج شد و به ازای آن وارد مرحلهای شدیم که بایستی استراتژیهای مرجع خود را در میآوردیم که در نهایت مجموعه استراتژیها در بخش لوازم خانگی انرژیبر، غیرانژیبر و قطعهسازی بررسی شد. در نهایت در فصل آخر یعنی فصل دهم نیز ما چشماندازی را طراحی کردیم که به ازای آن حال باید به اهداف کلان کمی و کیفی بدون اینکه فراموش کنیم که وزارت صمت نیز اهدافی را دنبال میکند.