هاجون چانگ می گوید اگر اصل وجود توطئه در عالم را منکر شوید، متوهم هستید. از دید او توهم اصلی توهم فقدان توطئه در عالم است. بعد از دریچه سیاست صنعتی چند مثال می زند و می گوید در قرن ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ بدون استثنا هر قدرت بزرگی یک کشور دیگر را با زور و تجاوز نظامی به تسخیر خود درآورده، اولین کاری که کرده ممنوع سازی فعالیت های تولیدی با ارزش بالا در کل مستعمرات بوده است.
به گزارش اهام ایران، فرشاد مومنی، اقتصاددان، با یادآوری اینکه در نظریه های جدید توسعه یک هشدار بسیار بزرگی می دهند که این هشدار امروز بیش از هر زمان دیگری متوجه نظام تصمیمگیریهای اساسی ایران است، گفت: هشدار بزرگ این است که پدیده وابستگی از دریچه اقتصاد سیاسی، مناسباتی را باز تولید می کند که در چارچوب این مناسبات، یک گروه اقلیتی در داخل کشورهای توسعه نیافته منافعشان با منافع خارجیها گره می خورد و به این ترتیب ما با پدیدهای به نام درونی شدن وابستگی روبرو می شویم. درونی شدن وابستگی بزرگترین تهدید امروز ایران است. ریشه اصلی این تهدید، آلوده کردن اقتصاد سیاسی ایران به پدیده منحوس شوک درمانی است.
وی ادامه داد: در ۲۵ سال گذشته، به تدریج و به صورت فزاینده ما با نشانههای بیشماری از آشفتگی در نظام قاعده گذاریهای اساسی کشور روبرو هستیم که در آن منافع خارجیها تامین می شود. منافع رانتخوارها، رباخوارها و دلالها و تاجرباشی های وارداتچی هم تامین می شود، اما منافع ملی قربانی می شود. مردم به فقر، فلاکت و افلاس میافتند. بنگاه های تولیدیمان یا دچار ورشکستگی می شوند یا به مجبور به تولید زیرظرفیت هستند و مردممان هم فقر و فلاکت را به جای رفاه، پیش روی خودشان میبینند. از این زاویه برجسته کردن مسئله واردات و ترتیبات نهادی، پشتیبانی کننده واردات مشکوک و ضد توسعه ای، یکی از حیاتیترین مسائل امروز ما است.
هیچ رابطه جبری و ضروری بین تجارت و توسعه وجود ندارد
دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در نشست بررسی «سیاست خارجی در دوره تحریم: تقویت یا تضعیف اقتصاد ملی!؟» و در موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه هیچ رابطه جبری و ضروری بین تجارت و توسعه وجود ندارد و اینکه تجارت خارجی نیروی محرکه توسعه شود و یا کارکرد ضد توسعه ای داشته باشد، به میزان صلاحیت و بنیه اندیشهای و سطح توسعه خواهی نظام تصمیمگیریهای اساسی بستگی دارد، تصریح کرد: اگر ما نظام سیاسی داشته باشیم که در آن گزینش های قاعده گذاران مبتنی بر ترجیح کوتولهها و بیکیفیتها باشد از درون این، قاعده گذاری های بی کیفیت یا کم کیفیت یا مشکوک در بیرون می آید. بنابراین به وضوح میبینید که چگونه در همه عرصههای حیات جمعی ما با تقدم امر سیاسی روبرو هستیم.
اگر به اسم یکدست کردن حکومت، توزیع قدرت ناعادلانه شود همه ضرر خواهیم کرد
وی ضمن تاکید بر اینکه اگر ساخت سیاسی، شایستگیها را افزایش دهد، بهره مندی همه عرصههای حیات جمعی افزایش پیدا می کند، اما اگر ناشایستگی ها اولویت پیدا کند و به اسم یکدست کردن حکومت، توزیع قدرت ناعادلانه شود همه ضرر خواهیم کرد، ادامه داد: در یک ساخت توسعه نیافته اگر قرار بر این باشد که بخواهیم مسیر نجات و اعتلا را طی کنیم، باید به همه چیز از دریچه توسعه نگاه کنیم. وقتی از دریچه توسعه نگاه کنیم، هشدارهای متفکران بزرگ توسعه، این است که می گوید اصلاح اقتصادی و بهبود کیفیت زندگی و رفاه مردم بدون اینکه ابتدا یک برنامه عادلانه سازی توزیع قدرت داشته باشیم محال است.
این اقتصاددان با اشاره به بخشهایی از کتاب «نهادها تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی» که در آن آمده نظامهای استبدادی که قله ناعادلانه بودن توزیع قدرت را به نمایش میگذارند به صورت نظام وار با عدم تمایل به شفافسازی اطلاعات و گرایش شدید به دستکاریهای رانتی و فاجعهساز اطلاعات روبرو هستند، عنوان کرد: در چارچوب توزیع ناعادلانه قدرت، ساختار قدرت منافعش را در تداوم ساخت تولید معیشتی مییابد و از این طریق جامعه را زمین گیر و بقای خود را هم بیثبات میکند. «سوزان رُز اَکِرمَن» نیز در کتاب «دولت و توسعه» می گوید نظامهای استبدادی بزرگترین نیروی محرکه گسترش و تعمیق فساد مالی هستند و ویلیامسون در مقاله تاریخی سال ۲۰۰۰ خودش که راجع به اقتصاد نهادگرایی جدید صحبت کرد، آورد که مهمترین مشخصه توزیع ناعادلانه قدرت و برقرار شدن مناسبات غیر مشارکت جویانه و استبدادی این است که جامعه را با ناامنی حقوق مالکیت روبرو می کند و هر کدام از اینها منشا بازتولید فقر، فلاکت، نابرابری و دست نشاندگی و تشدید وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج است.
مهمترین مشخصه مناسبات استبدادی تضعیف بنیه تولید ملی است
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه در کل قرن بیستم، عموم آزادیخواهان و استقلالطلبان و توسعه خواهان میگفتند که مبارزه با استبداد از مبارزه با استعمار جدایی ناپذیر است؛ چرا که مهمترین مشخصه مناسبات استبدادی تضعیف بنیه تولید ملی است و در این صورت اقتصاد و جامعه به صورت نظام وار به سمت دریوزگی خارجیان و مصرف کالاهای خارجی کشانده میشوند، گفت: این عبارت تاریخ ساز ژان بودریار را دست کم نگیرید که می گوید بزرگترین عامل بقای توسعه نیافتگی در کشورهای عقبمانده این است که آنها با دستاوردهای مدرنیته از کانال مصرف آشنا می شوند، نه از کانال تولید.
در دوران مدرن هیچ عنصری در شکل گیری قدرت ملی همتراز بنیه تولید صنعتی نیست
مومنی با تاکید بر اینکه در دوران مدرن هیچ عنصری در شکل گیری قدرت ملی همتراز بنیه تولید صنعتی نیست، اظهارداشت: چون هیچ عنصری به این اندازه اهمیت ندارد، قدرت های استعمارگر از ربع پایانی قرن هجدهم تا امروز، در هیچ حیطهای مداخلههای نابرابرساز را به اندازه حیطه سیاست صنعتی اعمال نکردند. در حالی نظریه های بازاری تجارت بینالملل، جهان را جهانی تصویر میکنند که «در آن آزاری نباشد، کسی را با کسی کاری نباشد» و اجازه عملکرد آزادانه دادن به نیروهای بازار را نیروی محرکه امکانپذیری مصرف بیشتر و از طریق آن رفاه بیشتر قلمداد میکنند. اما متفکران بزرگ توسعه، می گویند دنیای وابستگی متقابل فقط به شرطی شکل میگیرد که قدرت و بنیه تولیدی کشورها، همتراز باشد. اگر نابرابری در قدرت و بنیه تولیدی وجود داشته باشد دنیای ما دنیای وابستگی متقابل نمیشود دنیای وابستگی های یک سویه ای می شود که یک طرفش سلطهگر و طرف دیگرش تحت سلطه می شود.
مومنی یادآورشد: چانگ می گوید اگر کسی روشنفکران و سیاست گذاران کشورهای در حال توسعه را به اینکه به مسئله وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج حساس باشند دعوت کند، او را به توطئه اندیشی متهم میکنند در حالی که اگر اصل وجود توطئه در عالم را منکر شوید، متوهم هستید. از دید او توهم اصلی توهم فقدان توطئه در عالم است. بعد از دریچه سیاست صنعتی چند مثال می زند و می گوید در قرن ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ بدون استثنا هر قدرت بزرگی یک کشور دیگر را با زور و تجاوز نظامی به تسخیر خود درآورده، اولین کاری که کرده ممنوع سازی فعالیت های تولیدی با ارزش بالا در کل مستعمرات بوده است. دومین کاری که کردند این بود که صادرات کالاهای ساخته شده توسط مستعمره ها را به شیوههای مختلف مقید و محدود کردند تا اینکه به تدریج سومین نکته پدیدار شد؛ یعنی آنها به جای صادرات کالاهای ساخته شده به سمت صادرات مواد خام و واردات کالاهای ساخته شده کشیده شدند.
آلوده کردن اقتصاد سیاسی به شوک درمانی، ریشه اصلی این تهدید
این استاد گروه برنامه ریزی و مطالعات توسعه اقتصادی با بیان اینکه الگوی تحمیل تقسیم کار بینالمللی بر محور الگوی سنتی – استعماری این است که ریشههای تولید داخلی سوزانده شود و کشورهای در حال توسعه وارد کننده کالاهای ساخته شده و صادر کننده مواد خام شوند، اظهارداشت: از آنجا که تولید به کل نظام حیات جمعی مربوط می شود، اینها از این زاویه کل نظام حیات جمعیشان تحت سلطه قرار می گیرد. در نظریه های جدید توسعه یک هشدار بسیار بزرگی می دهند که این هشدار امروز بیش از هر زمان دیگری متوجه نظام تصمیمگیریهای اساسی ایران است. این هشدار بزرگ این است که پدیده وابستگی از دریچه اقتصاد سیاسی، مناسباتی را باز تولید می کند که در چارچوب این مناسبات، یک گروه اقلیتی در داخل کشورهای توسعه نیافته منافعشان با منافع خارجیها گره می خورد و به این ترتیب ما با پدیدهای به نام درونی شدن وابستگی روبرو می شویم. درونی شدن وابستگی بزرگترین تهدید امروز ایران است. ریشه اصلی این تهدید، آلوده کردن اقتصاد سیاسی ایران به پدیده منحوس شوک درمانی است.
باید حساسیتتان به شوک درمانی بسیار فراتر از جنبه اقتصادی باشد
مومنی توضیح داد: در اقتصاد سیاسی توسعه گفته می شود که شما باید حساسیتتان به شوک درمانی بسیار فراتر از جنبه اقتصادی باشد. مسئله اصلی و مهمتر این است که می گویند از دریچه اندیشه توسعه، شوک ،نیروی محرکه از دست دادن جهتها و آشوبناک کردن مناسبات و روابط میان مردم و حکومت و تن در دادن به چیزهایی است که در شرایط عادی خلاف عقلی مسلم تلقی می شود.
منبع؛ جماران