نسیم توکل_عضو اتاق بازرگانی تهران | عضو اتاق بازرگانی تهران، دیروز را به امید فردا گذراندیم. دیروزی که تحریمهای سخت و مسیر تبادل تجاری و حضور در زنجیره تامین جهانی مسدود شد. مبادلات ارزی و مالی و چالشهای استمرار حیات کسبوکار به سختی میگذرد اما ما به عنوان بخش خصوصی گریزی از آنها نداریم. علاوه بر این حضور در سامانهها، ثبت مدارک مختلف، دریافت مجوزهای رنگارنگ و هزارتوی بوروکراسی داخلی گریبان ما را سفت چسبیده و البته همه اینها به دلیل نبود منابع مالی است.
امروز را هم به امید فردا میگذرانیم؛ امروزی که بر همه آن مشکلات و موانع هزار برابر افزوده شده است. یک فرق عمده هم دارد و آن اینکه عدهای میدانند با این شرایط چگونه برخورد کنند.
شرایطی که در آن دلار ۵۰هزار تومانی، هراس بیثباتی قیمت، تورم سرسامآور، نبود اطلاعات مالی و آماری شفاف، آگاه نبودن از برنامه آینده برای مجوز واردات و صادرات، نبود برنامه برای روشهای پرداخت، بوکها و فریزهای حسابهای پرداختی، تنگتر شدن دایره مالیات در داخل، فرار نیروی انسانی متخصص، کاهش بهرهوری و نبود تخصص اجرایی کافی از هر زمانی بیشتر شده است.
نبود اخلاق حرفهای کسب و کار، گمرک و چالشهای بیشمار آن، تعرفهها و نبود منطق، واژههای غریب خودکفایی و تولید داخلی و انبوه واردات غیررسمی در پشت پرده، محبوس شدن در بازار داخل، مشکل بزرگ تامین ارز و وصول مطالبات دولتی، دخالت دولت در جزئیترین موارد بخش خصوصی، تصمیمگیریهای یکشبه، دستورهای بدون ضمانت اجرایی، افزایش رانت و نفوذ فرزندان قدرت در بخش خصوصی، قدرت گرفتن بیشتر خصولتیها، بازی با زمان و از دست رفتن مدیریت زنجیره تامین در بخش تولید، نبود شفافیت تسهیلات و عملیات سختگیرانه ضمانتنامهها، خودی و غیرخودی کردن کسب و کارها هم از سویی دیگر عرصه را هر روز برای نفس کشیدن بخش خصوصی و کارآفرینانی تنگ کرده که بدون شک تصور آینده ایران در نبود آنها و تلاشهایشان هراسناک است.
فردا به دنبال دیروز
فردا همانند امروز و دیروز خواهد بود که متاسفانه همین گونه میگذرد. با برنامهریزی کوتاهمدت، مدیریت بحران و ترسیم چشماندازی کوتاهمدت شاید بتوان حیات کسبوکار را برای دورهای تضمین کرد اما که میداند شاید مجبور باشیم به کار دیگری روی آوریم یا تصمیم سخت جلای وطن…
زمین برای آنها که چینش مهرههای شطرنج را میدانند مهیاست و اصلا آنها مات نمیشوند. هنوز هم تورهای خارجی بالای صدها میلیون تومان به سختی پیدا میشود اما خانهها و ویلاهای چند صد میلیاردی در اقتصاد ملکبنیان کنونی به راحتی معامله میشوند.
با این حال، وقتی به برنامههای دولت نگاهی میاندازیم و نقشه راه صنعت، مدیریت اقتصاد و آمارهای بخش تولید را به عنوان بخش خصوصی با هدف برنامهریزی و مشارکت رصد کنیم، اولین نتیجه دریافتی سردرگمی و کنار زده شدن از بخشهای مهم اقتصاد ایران است.
صدای ما دیگر به گوش دولت نمیرسد. حاشیهها، سوءمدیریت و سوداگری برخی مدیران اصلی بخش خصوصی از یکسو و تلاشهای افراد و رسانههای مختلف از سویی دیگر بخش خصوصی ایران را به شدت تضعیف کرده است. امروز میبینیم که تا چه اندازه در انجمنها، تشکلها و قدرت چانهزنی منفعل شدهایم. حتی دیگر نمیتوانیم به آسانی دور یکدیگر جمع شویم و گویی نهادها را به خصولتیها و دولتیها تقدیم کردهایم!
با کمال تأسف بخش خصوصی ایران که کارآفرینان و نیروهای متخصص بیشماری در خود دارد، مدتها درگیر بازی قدرت و دفاع از استقلال خود در برابر جریانات خاص بود. دفاع از رای و حق انتخاب که بدیهیترین حقوق فعالان اقتصادی ایران است. این حاشیهها و دیگر مسائل سبب شدند که مشکلات اساسی و چالشهای مهم کارآفرینان مدفون شوند. امروز دیگر نمیتوان به راحتی از جنگ اقتصادی سخن گفت که فعالان بخش خصوصی ایران میداندار اصلی آن هستند. وقتی درگیر دفاع از حقوق اولیه خود هستیم چگونه میتوانیم به آینده فکر کنیم؟ چگونه میتوانیم فرزندانمان را به ادامه دادن و خلق فرصتها و رشد اقتصاد متقاعد کنیم؟
به بیانی دیگر، وضعیت از زمان جنگ همین گونه بود. در واقع، هر دولتی به فراخور نه بهتر عمل کرد نه بدتر یعنی سینوسی بهتر و بدتر شدیم. به طور مداوم جبران میکردیم و باز خراب میشد. آینده و ترسیم آن به برنامههای آتی دولت و سیاستگذاران بستگی دارد.
وقتی وزیران صنعت وزیر خودرو شدهاند، دلالان کاسبپیشه خوب آموختهاند چگونه واژه تولید را به سخره بگیرند و از سولههای خالی نمایش پرزرق و برق اجرا کنند، چگونه میتوان مانعزدایی کرد و رونق تولید را به سرانجام رساند؟
ما امروز به نقشه جامع صادراتی کالاهای دانشبنیان نیاز داریم اما بدون امکان مبادلات بانکی با جهان، امتداد تحریمها و همچنان مشکل FATF و اتخاذ راهکار مبادله کالا به کالا در دولت بخش خصوصی چه منافعی و اصولا چه نقشی دارد؟
تاکنون بیشمار راهکار و برنامه مدون از سوی بخش خصوصی ارائه شده است که به کمترین آنها پاسخ داده شده اما در شرایط کنونی دولت باید از نمایش و تولید محتوا دست بردارد. ایکاش تمام رسانهها تعطیل میشدند و هیچ شبکه مجازی وجود نداشت تا مسوولان کشور به کار خود میپرداختند.
پس نمیخواهیم
ما روابط تجاری با جهان صنعتی و صاحبان سرمایه را نخواستیم، ای کاش دولت به این موضوع آگاه بود که با تجارت آنها و دفاتر فروش مستقیمشان همه کسبوکارهای کوچک و متوسط و بزرگ داخلی نابود میشوند. چرا به جای رقابت با دیگری با خودمان میجنگیم؟ مگر بخش خصوصی ایران صاحب برند ایران نیست؟ مگر کالای ایرانی برای ایران نیست؟ پس چرا تحمل برندینگ بخش خصوصی، کالای آن و رشد مالی را ندارند؟ در شرایط کنونی ما فقط به دنبال راهکاری برای امکان برقراری مبادلات مالی ارزی و چرخش نقدینگی هستیم. از اینکه بخش خصوصی بانک دولت شده و وظیفه تامین بودجه و به طور غیررسمی وظیفه جبران کسری بودجه را به عهده گرفته خستهایم. ما نمیتوانیم و نمیخواهیم برای دولت به صورت قرضالحسنه سرمایهگذاری کنیم، سپس مالیاتش را بپردازیم و در آخر به دنبال مطالباتمان بدویم و نهایتا عایدی هم نداشته باشیم.