به گزارش آهام ایران، پیوستن سه کشور نفتی ایران، عربستان و امارات به بریکس تاثیراتی مانند فروپاشی دلار نفتی، تسریع روند دلارزدایی و تقویت کریدورهای جنوب جهانی را در پی خواهد داشت. روسیه امیدوار است منطقه خلیج فارس را به کریدور حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب وصل کند و آن را فراتر از بازار آفریقا گسترش دهد.
براساس پیشبینیها هدف نشست سران بریکس در ژوهانسبورگ، گسترش این گروه به کشورهای دیگر بود. هرچند این موضوع یک رویداد مستقل است، اما در واقعیت به عنوان دستور کار اصلی این گروه در راستای ایجاد جهان چندقطبی و معماری تجاری و مالی عادلانه بوده که برای رشد اقتصادی بسیار مهم است. با این حال، فهرست شش کشور، آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات، سرنخهای مهم دیگری را نیز به دست میدهد. تردیدی نیست که بریکس بیشترین اهمیت را برای آفریقا و منطقه خلیج فارس قائل است که مصر و اتیوپی، به عنوان دو کشور تمدن باستانی، نقش کانونی در آن دارند.
تصویر بزرگتر از پیوستن اعضای جدید به بریکس
تصور میشد روند گسترش اعضای جدید بریکس بسیار بحث برانگیز باشد، اما همسویی این گروه به خوبی حفظ شد. بطوریکه، تغییر هند به سمت نقشی فعال در این زمینه تمام پیشبینیهای غرب را رد میکند. این رویکرد، فضای جدید برای روابط هند و چین ایجاد میکند و به نوعی رئیس جمهور شی جین پینگ و نخست وزیر نارندرا مودی یخ روابط دوجانبه را آب کردند. با توجه به افزایش تمرکز گروه بر غرب آسیا و آفریقا، حضور آرژانتین تا حدودی نگرانی برزیل را نیز برطرف کرد. چین به دنبال گنجاندن اتیوپی و روسیه خواستار ورود مصر بود. هند نیز از اینکه از لحاظ تاریخی روابط دوستانه و نزدیکی با هر شش کشور تازه وارد دارد، بنابراین از این گزینش خرسند است.
اما آنچه در گسترش بریکس اهمیت بیشتری دارد، ورود کشورهای عضو منطقه خلیج فارس شامل عربستان سعودی، امارات و ایران است. بنابراین این پرسش مطرح میشود که هدف از ورود سه ابرقدرت مهم انرژی جهان به بریکس چه بوده است؟ پوتین یک بار این پاسخ به این پرسش را داده بود: «اقتصاد جهانی، از جمله اقتصادهای غربی، نمیتوانند بدون هیدروکربنها به عنوان منبع اصلی انرژی برای تولید کارآمد و مقرون به صرفه عمل کنند.» باید توجه داشت که روسیه و عربستان سعودی به تنهایی یک چهارم تولید نفت جهان را به خود اختصاص میدهند. همچنین، روسیه و ایران اولین و دومین ذخایر گازی جهان در جهان هستند.
جنگ اوکراین نشان داد که کشورهای دارای منابع به دنبال اعمال راهبرد مستقل خود هستند که دوران جنگ سرد اجازه چنین فضایی را نمیداد. اما روابط کشورها به ویژه پس از پایان جنگ سرد و «جهان تک قطبی» به طور چشمگیری تغییر کرده است. عربستان سعودی و امارات بهترین نمونه از این موضوع هستند. آنها که برای دههها متحد نزدیک ایالات متحده بودند، اکنون در حال تنوع بخشیدن به روابط خارجی خود از جمله با چین و روسیه هستند که واشنگتن آنها را دشمنان قسم خورده میداند. ایران نیز باوجود تحریمهای شدید ایالات متحده و اتحادیه اروپا، دارای شراکت راهبردی با مسکو و پکن است.
آغازی بر پایان دلار نفتی با ورود سه کشور خلیج فارس
همچنین این سه کشور تولیدکننده نفت تمایل خود برای تجارت نفت با ارزهای غیردلاری را اعلام کردهاند. اقدامات ایالات متحده در برابر روسیه با تصرف ذخایر صدها میلیارد دلاری مسکو، کشورهای نفتی خلیج فارس را در شوک برده است. دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین اعلام کرد «روند دلارزدایی در اقتصاد جهانی بیوقفه پیش میرود. استفاده از ارزهای ملی به واقعیت تبدیل شده، واقعیتی که در مقیاس جهانی حتی کشورهای غیرتحریمی در حال رشد است.» در ماه ژوئیه، هند «غیر تحریم» و امارات متحده عربی توافق نامهای را برای تسویه تجارت به روپیه به جای دلار امضا کردند که تلاشهای هند برای کاهش هزینههای مبادلات از طریق حذف تبدیل دلار را تقویت کرد. تجارت دوجانبه هند و امارات در سال گذشته بالغ بر ۸۴.۵ میلیارد دلار بود و نخستین معامله بین دو کشور بر اساس قرارداد جدید از جمله نفت و طلا آغاز شده است.
همه نشانهها حکایت از آن دارد که ایجاد احتمالی واحد پولی بریکس در بحثهای ژوهانسبورگ مطرح شده است. پوتین در اینباره گفت: «من معتقدم که ارز تسویه حساب واحد قطعاً شایسته توجه است. این یک موضوع پیچیده است، اما ما باید به سمت حل آن به روش مشترک حرکت کنیم.» این احتمال وجود دارد که این مورد پیچیده در دو اجلاس بعدی بریکس در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ به ترتیب به ریاست روسیه و برزیل به عنوان دو کشور حامی ایده ارز مشترک، پیش برود. در مجموع، پیوستن سه کشور عمده تولیدکننده نفت خلیج فارس به بریکس، آغازی برای فروپاشی دلار نفتی خواهد بود که گامی بزرگ به سوی جهان چندقطبی است. بنابراین ایجاد سازوکارهای جدید تسویه حساب و واحد پول مشترک، تسلط دلار را کاهش و اقتصاد جهان را از چنگال فدرال رزرو آمریکا آزاد میکند.
تاثیر اعضای جدید بر تقویت جنوب جهانی
منطق پشت پیوستن سه کشور نفتی غرب آسیا – همراه با مصر و اتیوپی – را میتوان بر حسب ضرورت ارتباط منطقهای با قاره آفریقا که روسیه و چین آن را در آستانه یک تحول اقتصاد تاریخی میدانند، ارزیابی کرد. پیش بینی میشود تا سال ۲۰۵۰، هزینههای تولید در این قاره به ۱ تریلیون دلار برسد، از همین روی فرصتهای فوق العادهای برای کسب و کارهای جهانی ارائه میدهد. بنابراین، همگرایی موثر درون آفریقا برای دگرگونی اقتصادی این قاره حیاتی خواهد بود. روسیه امیدوار است منطقه خلیج فارس را به کریدور حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب وصل کند و آن را فراتر از بازار آفریقا گسترش دهد. مسکو در حال مذاکره با قاهره برای ایجاد منطقه ویژه اقتصادی در مجاورت کانال سوئز است. عربستان سعودی در حال گسترش شبکه راهآهن گستردهای بوده که شمال و جنوب را به هم متصل میکند. همچنین، ساخت مجموعهای از بنادر جدید در امتداد خط ساحلی عربستان و امارات در حال برنامه ریزی است.
در مجموع، به نظر میرسد تسلط غرب بر کشورهای غرب آسیا رو به اتمام است. روندی که چین در میانجیگری برای رابطه عربستان و ایران آغاز کرد، اکنون زودتر به نتیجه منطقی خود خواهد رسید. یعنی ذهنیت استعماری غرب یعنی «تفرقه بینداز و حکومت کن» دیگر هیچ گیرندهای در میان کشورهای منطقه نخواهد داشت. در نهایت، روند دلارزدایی که با سرعت حلزونی پیش میرفت، اکنون سرعت میگیرد. به نظر میرسد هشدار پوتین در هنگام اعمال تحریم علیه روسیه، مبنی براینکه غرب باید هزینه بسیار سنگینی بپردازد، در حال تحقق است.